English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (154 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
English is not a hard language . U انگلیسی زبان سختی نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trailer tongue [American English] [coupling] [British English] U پیوند به داخل [در تریلر]
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
Queen's English [King's English] <idiom> U [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U برف روی زمین نمی ماند.
English U گردش فرفرهای گوی بیلیارد
English U انگلیسی
English U مربوط به مردم وزبان انگلیسی
the english U انگلیسان
old english U زبان انگلیسی قدیم
English U بانگلیسی دراوردن
the english U انگلیس ها
after the english f. به سبک انگلیسی ها
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
english billiards U بیلیارد انگلیسی
english billiards U با 3 گوی و6 کیسه بین 2 یا 4 بازیگر
english sonnet U غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
english horn U نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
english opening U گشایش انگلیسی
english shepherd U سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
english setter U نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
english self taught U خوداموز انگلیسی
english mercury U اسفناج صحرایی
english system U سیستم اینچی
English altar U محراب انگلیسی
English cottage U خانه ویلایی
English bond U آجر چینی انگلیسی
english garden U پارک انگلیسی [قرن هجدهم]
English style U [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
british english U زبان انگلیسی رایج درانگلستان
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
body english U چرخش بی اختیار
to tutor somebody in English U به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
american english U زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود
english speaking U انگلیسی زبان
in plain english U به انگلیسی ساده
middle english U انگلیسی تا 0051میلادی
English stick U عصایانگلیسی
English breakfast U یکجورصبحانهمتشکلازتخممرغ-گشتنمکزدهوتخممرغ
natural english U گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
in plain english U پوست کنده
He is good at English. U انگلیسی اش خوب است
his english is weak U مایه انگلیسی اوکم است
structured english U انگلیسی ساخت یافته
king's english U انگلیسی اصیل
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
english system U سیستم انگلیسی
english thread U پیچ و مهره انگلیسی
english woman U زن انگلیسی
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
English loaf U نانانگلیسی
shakedown [of something] [American English] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
pursuer [Scottish English] U شاکی [قانون]
boondoggle [American English] U وقت بیهوده گذرانی
to call [up] somebody [American English] U به کسی زنگ زدن
operative [American English] U جاسوس
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
to enroll [American English] U خود را اسم نویسی کردن [ثبت نام کردن ]
verbiage [American English] U جمله بندی
verbiage [American English] U کلمه بندی
peter [American English] U آلت تناسلی بچه
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
to take the fall [American English] U مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
groundhopper [British English] U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
english toy spaniel U نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
peter [American English] U دودول
peter [American English] U دول
to boondoggle [American English] U پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
to labor [American English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
verbiage [American English] U بیان
to labour [British English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
english speaking people U مردم یا ملل انگلیسی زبان
pursuer [Scottish English] U مدعی [قانون]
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
plowman [American English] U شخم زن [کشاورز ] [روستا ]
turnover [British English] U فروش [اقتصاد]
Colors [American English] U رنگها
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
He speaks English fluently. U انگلیسی راروان صحبت می کند
Well, duh! [American English] U نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
The English - speaking world. U دنیای انگلیسی زبان
to plow [one's way] through something [American English] U با سختی در کاری جلو رفتن
I benefited greatly from the english course. U از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language U تبدیل و اجرا میکند
language U هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language U در زمان اجرا
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
language U زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language U ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language U سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language U زبان
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
for a language course U برای یک دوره زبان
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language U زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language U زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language U برنامهای که به عنوان مترجم
first language U زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
language U زبان
language U کلام
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language U لسان
second language U زباندوم
pl. language U زبان پی ال وان
language U سخنگویی تکلم
language U بصورت لسانی بیان کردن
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
I am too shy (timid) to speak English . U خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
to capitalize/capitalise [British English] on something U سود بردن از چیزی
Football pool [British English] U قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس اوراق بهادار
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس سهام
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
to give somebody a buzz [American English] U به کسی زنگ زدن [اصطلاح روزمره]
high beam [American English] U نور بالا [در خودرو]
I'll give you a ring. [British English] U من به تو زنگ می زنم.
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
payment by installments [American English] U قسط
to pay on account [American English] U یک قسط را پرداختن
on the installment plan [American English] U به اقساط
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
payment on account [American English] U قسط
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
football fan [British English] U طرفدار فوتبال
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
Department of labor [American English] U اداره کار
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
peckish [British English] [colloquial] <adj.> U اندکی گرسنه
to buy something on the never-never [British English] [humorous] <idiom> U چیزی را قسطی خریدن [اصطلاح روزمره]
football fan [American English] U طرفدار فوتبال آمریکایی
draft order [American English] U دستور به خدمت [سربازی]
redundant language U سخن زائد یازیادی حشووزوائد
reference language U زبان مرجع
rpg language U زبان ار پی جی
language lab U آزمایشگاه
semitic language U زبان سامی
tongue [language] U زبان
simscript language U زبان سیمسکریپت
simula language U زبان سیمیولا
to talk the same language <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
program language U زبان برنامه نویسی
What foreign language do you know? U کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
program language U زبان برنامه
programming language U زبان برنامه نویسی
publication language U زبان نشری
publication language U زبان انتشارات
quary language U زبان پرس و جو
query language U زبان پرس و جو
simulation language U زبان شبیه سازی
snobol language U زبان اسنوبول
source language U زبان منبع
standard language U زبان متعارف
symbolic language U زبان نمادی
target language U زبان هدف
target language U زبان مقصود
technical language U زبان فنی
body language U زبان بدن
technical language U زبان تخصصی
the persian language U زبان فارسی
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
A crash language course . U دوره فشرده آموزش زبان
source language U 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
source language U زبان اصلی
to translate something [from/into a language] U ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
foul language U دشنام
the turkish language U زبان ترکی
non procedural language U بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
object language U زبان مقصد
mechanical language U زبان ماشینی
maternal language U زبان مادری
language lab U زبان
machine language U زبان ماشین
lisp language U زبان لیسپ
mnemonic language U زبان یادمان
musical language U زبان موسیقی
mute language U زبان حال
non procedural language U زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
natural language U زبان طبیعی
object language U زبان مقصود
Recent search history Forum search
1frangible
3reza afshar
3reza afshar
3reza afshar
1postside
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com